امروز بعد از مدتها خواستم سری بزنم به وبلاگ محمد درویش- مهار بیابان زدایی- در گوگل جستجو کردم و روی یکی از لینکها کلیک کردم و صفحه فیلترینگ آمد. تعجب کردم و لینکهای دیگر را امتحان کردم و خوشبختانه ارتباط برقرار شد. در آخرین مطلبی که سه روز پیش او روی وبلاگ گذاشته دو مورد هست. یکی درباره فیلتر شدن وبلاگ که با توجه به آنچه شرح دادم احتمالا مشکلی بوده که-اگرچه نه به طور کامل،ولی بهرحال- رفع شده است،البته هنوز تعداد زیادی از تصاویر فیلتر است که این مورد تازه ای نیست و در بسیاری از سایتها و وبلاگها از جمله همین توسعه پایدار هم مدتهاست اتفاق افتاده است. بهرحال از دیدن دوباره این وبلاگ در دنیای مجازی خوشحالم. اما مطلب دیگری که درویش روی وبلاگش گذاشته درباره یکی از ابیات معروف فردوسی است:
دریغ است ایران که ویران شود - - - کنام پلنگان و شیران شود
و بعد از فردوسی از برای این دیدگاهش به این ثروتهای بزرگ طبیعت گله کرده است. اعتراف می کنم که من هم گاهی به دلیل تعصب زیست محیطی هنگام مرور این بیت در ذهنم احساس خوبی نداشته ام، ولی آشکار است که منظور این حکیم فرزانه،نه شیر و پلنگ که انسانهای درنده خو و خالی از صفات انسانی است.محمد درویش نوشته "فردوسی بزرگ اشتباه کرده است" که به نظر من این اظهار نظر شتابزده و بی پروایی است در مورد کسی که واژه حکیم با نام او تجسم می یابد. من فردوسی شناس نیستم و مطالعه اندکی درباره او دارم. اما در مورد جایگاه بلند طبیعت نزد فردوسی شک ندارم و این را می توان با نگاهی به شاهنامه و یا مرور بعضی مقالات نوشته شده در این باره دریافت. برای امتحان سری به سایت گنجور زدم و شیر و پلنگ را جستجو کردم. چون در حوصله این نوشتار -و البته درتخصص من هم - نیست از ذکر یافته ها خودداری می کنم و به علاقه مندان توصیه می کنم خودشان این جستجو را انجام دهند و نتایج را ببینند. به طور خلاصه می توان گفت شاعری که بسیاری از قهرمانان محبوبش را به شیر و پلنگ تشبیه و یا با آنها مقایسه می کند،نمی تواند نظر بدی نسبت به این جانوران داشته باشد و داوری درباره دیدگاههای شاعران بدون توجه به صنایع ادبی امکان پذیر نیست. وانگهی حتی اگر نظر فردوسی خلاف این هم باشد-که نیست!- درنظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی از دیگر الزامات نقد ادبی است و در زمان فردوسی بحرانی به نام محیط زیست وجود نداشته است.