۰۹ دی ۱۳۸۶

مشکل
چند وقته می خوام یه مطلب بذارم روی وبلاگ ولی توی گذاشتن عکس مشکل پیش اومده.ظاهرا دارن روش کار می کنن.یه راهش این بود که عکسها را روی آلبوم عکس گوگل(پیکاسا) بذارم ولی به مدد روابط بی نظیرمون با دنیا از این امکان هم محروم شدیم.باز هم سعی می کنم.شما راهی بلد نیستید

۲۹ مهر ۱۳۸۶





































مواهب بی پایان
با دیدن این توربین های بادی حس خوبی پیدا می کنم. شاید نمادی است برای توانستن. برای امکان پذیر بودن. یک انرژی نو و پاک. بدون آلودگی های هسته ای که هزاران سال گریبانگیر بشر و همه موجودات زنده می شود و بدون ایجاد گازهای گلخانه ای و تغییر اقلیم فاجعه بار ناشی از آن. طبیعت همه چیز دارد
کافی است از آن پیروی کنیم


۲۰ مهر ۱۳۸۶

غافلگیر شدم
این چند روز که رسانه ها نام برندگان جایزه های پزشکی و شیمی و... نوبل را اعلام می کردند منتظر بودم ببینم جایزه امسال صلح نوبل را چه کسی می برد. با توجه به روند انتخاب کاندید های این جایزه که از سال 2004 با انتخاب خانم وانگاری ماآتایی بنیانگذار جنبش کمربند سبز کنیا زیست محیطی شده بود، احتمال می دادم که برنده امسال هم یک فعال محیط زیست باشد. اول فکر کردم خانم واندانا شیوا دانشمند و فعال هندی برنده باشد ولی بعد با توجه به گرایشهای ضد سرمایه داری و انتقاداتش از سیاستهای زیست محیطی و اقتصادی آمریکا دیدم احتمال آن کم است. بهر حال منتظر بودم تا این که بالاخره امروز از سی ان ان شنیدم که آقای ال گور برنده این جایزه است!او همان سازنده فیلم حقیقت ناگوار است که در هشتمین نوشتار این وبلاگ، درباره فیلمش نوشته بودم.
این گرایش زیست محیطی در جوایز نوبل قابل تامل است. فکر می کنم از یک سو نشان دهنده اهمیت زیاد فعالیتهای زیست محیطی است و از سوی دیگر بیانگر تاثیر کاملا ریشه ای سلامت محیط زیست در همه جوانب زندگی انسان از جمله تحقق صلح است
برنده شدن آقای ال گور را به دوستداران محیط زیست تبریک می گویم

۱۱ مهر ۱۳۸۶

شما خر هستید
این پیام بسیاری از برنامه های صدا و سیما به مردم است! امشب به طور اتفاقی برنامه ای را از شبکه پنج(صدا و سیمای اصفهان ) دیدم که باعث شد از کوره در بروم. برنامه در مورد اختلاف طبقاتی و عدالت اجتماعی بود. بعد از برنامه تلفن تماس با برنامه اعلام شد ولی طبق معمول برنامه های مشابه، تلفن مرتب بوق اشغال می زد. بنابراین تصمیم گرفتم تا حرفهایم را اینجا بیان کنم
در این برنامه گزارشی از یکی از محلات حاشیه شهر اصفهان تهیه شده بود و گزارشها و مصاحبه هایی هم از تعدادی عابر در مناطق به ظاهر مرفه و چند مصاحبه هم با چند نفر به قول خودشان کارشناس. محتوای برنامه در نکوهش تجمل گرایی بود و اینکه فقر در اثر تجمل گرایی به وجود می آید. معیارهای فقرچیزهایی بودند مثل خانه های نیمه تمام- بدون نازک کاری- وبدون امکانات معمول ،تعداد پیتزاها و اسنک و کبابهای خورده شده- ویا نشده- در سال. معیارهای ثروت و تجمل هم چیزهایی بودند از عینک آفتابی و لباسهای مارک دار وگران قیمت و داشتن سگ خانگی.
کارشناسان برنامه هم چند معمم و شبه معمم بودند. مثل خیلی از برنامه های صدا و سیما، گزارشگر سوالات جهت دار و خاصی را از مردم می پرسید و بعد هم قسمتهای دلخواه پاسخها به نحو دلخواه سر هم شده بود تا نتیجه دلخواه " صدا و سیمایی" از آن عاید شود
کل نتیجه برنامه این بود که افراد مرفه جامعه مسوول محرومیت و فقر هستند و اگر اینها تجمل گرا نباشند و به افراد فقیر کمک کنند واگر همه مسایل دینی را رعایت کنند و خمس و زکات بدهند مشکل فقر و محرومیت حل می شود. اگر چه می شود روزها در این مورد بحث کرد اما چون همه در این کشور زندگی می کنیم و اینگونه برنامه ها برایمان تازگی ندارد فقط به ذکر مطالب زیر اکتفا می کنم


آمارگیری با آن همه هزینه و بودجه ملی برای چیست؟چرا به زبان آمار حرف نمی زنید؟ چه تعداد از افراد جامعه زیر خط فقر- با تعریف علمی و جهانی آن- هستند وچه تعداد زیر خط فقرمن درآوردی دولت ایران؟ چند در صد از افراد سگ نگه می دارند یا عینک آفتابی و لباس مارک دار می خرند و اگر اینها را نداشته باشند چند در صد جمعیت زیرخط فقر به بالای آن می روند؟

چرا این همه حاشیه نشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ وجود دارد؟! چرا اصفهان – به گفته رییس مرکز آمار ایران- دومین شهر مهاجر پذیر بعد از تهران است؟ و آیا قرار است همه از چهار محال و بختیاری،کهکیلویه و بویر احمد و ... به اصفهان بیایند و در محلات دلخواهشان ساکن شوند؟ آیا مشکل مسکن خود اصفهانی ها حل شده است؟اصفهان تا کی و تا کجا می تواند رشد کند؟ه

گزارشگر برنامه از دختر بچه ای می پرسید وقتی می بینی دوستانت چیزی دارند و تو نداری آیا دلت نمی سوزد !!! آیا آموزش حسرت خوردن وایجاد کینه نسبت به همسالانی که ابتدایی ترین امکانات با هزینه های هنگفت و به قیمت فرسودگی والدین برای آنها تهیه شده ، جزو وظایف جدید صدا و سیما است؟
مگر امسال، سال اتحاد ملی اعلام نشده است؟ آیا فرافکنی مشکلات کشوراز طریق به جان هم انداختن گروههای مختلف مردم در جهت وحدت و انسجام ملی است؟ه

راستی!درآمدهای نفت بشکه ای 80 دلار در کجا مصرف می شود؟ه

آیا درکشورهایی مانند سوئد که نفت وگاز و انواع منابع را ندارند عدالت اجتماعی چطور ایجاد شده؟آیا اینها با پرداخت به موقع خمس و زکات و انجام وظایف دینی و پرهیز از تجمل گرایی عدالت را ایجاد کرده اند؟ه
راستی، اجناس لوکس خارجی و لباسهای مارک دار را چه کسانی به کشور وارد می کنند و انحصار آن در دست چه کسانی است؟ه

آیا با داشتن بعضی عناوین اجتماعی مانند حاج آقا و کارهایی مثل افطاری دادن و مدرسه ساختن و ... می شود آدم خوبی شد و اثرات رانتهای رنگارنگ را از بین برد؟ آیا اگر من در بازار روزی چند میلیون در بیاورم و لباس مارک دار و ... نداشته باشم و در محلات سنتی زندگی کنم مساله حل می شود؟ه

ظاهرا مسئولین ما برای از بین بردن اختلاف طبقاتی تصمیم گرفته اند طبقه مرفه _ آن هم فقط بخشی ازاین طبقه - را از بین ببرند تا جامعه یکدست فقیر و محروم شود


امروزه یکی از سیاستهای کارای دنیا برای مبارزه با فقر،تخصیص درست منابع است و سیاست دیگر توانمند سازی. اما در ایران سیاست گداپروری و مهرورزی را در پیش گرفته ایم که عبارت است از فقیر کردن همه و بعد بخشیدن پولی بخور و نمیر به آنها از کیسه خودشان
اگر می توانید سخنرانی مهاتیر محمد- رییس جمهور پیشین مالزی-در دانشگاه اصفهان یا مصاحبه اش با صدا و سیما را گیر بیاورید و ببینید تفاوت در دو کشور مسلمان از کجا تا کجاست
مسئولان محترم صدا و سیما؛ به خدا ما خر نیستیم! اگرجایی برای بیان حرفهایمان داشتیم شاید باورتان می شد

۰۶ مهر ۱۳۸۶

رفتن، رفتن
یکی از دوستان که مطلب قبل را خوانده بود،با ارسال نامه ای از رفتن یک دوست مشترک اظهارتاسف کرده بود.من اطلاعی از رفتن آن دوست مشترک نداشتم وتازه این موضوع را فهمیدم. بهر حال دوست دیگری هم رفت. یکی دیگر ازآن کسانی که نه تنها ازنظر تخصص که از لحاظ رفتار ومنش هم برای این کشور یک سرمایه به حساب می آیند
در این مورد هنوز گفتنی دارم

۳۱ شهریور ۱۳۸۶

ماندن، رفتن و پایداری
همین یکی دو هفته پیش بود که یکی از دوستان رفت.با خانواده رفت. فعلا به بهانه ادامه تحصیل و بعدا...؟! تا چه پیش آید.همه متاثر بودند.چه آنها که می رفتند و چه آنها که شاهد رفتن بودند.فضای غمبار و تامل برانگیزی بود
یکی از جنبه اصلی توسعه پایدار،جنبه اجتماعی آن است. وجنبه های دیگر،جنبه های اقتصادی و اکولوژیکی هستند. برای تحقق توسعه پایدارلازم است علاوه برحفظ سلامت و تمامیت اکوژیکی، کشورها دارای اجتماع و اقتصاد سالم و پویا هم باشند. در یک کلام، مردم یک کشور باید چشم انداز "امیدوارکننده" ای را پیش روی خود بینند. درکشوری که دغدغه بسیاری از مردم گریز از آینده مبهم و تاریک است،نه توسعه پایدار امکان تحقق دارد و نه محیط زیست می تواند حفظ شود.آمار موثقی ندارم ولی تا جایی که شنیده ام بیش از چهار میلیون نفر از هموطنان ما در گوشه وکنار دنیا به سر می برند. و دیگر هموطنان هم … ! فقط کافی است سری به یکی از سفارتخانه های کشورهای پیشرفته و حتی بعضی از کشورهای در حال توسعه بزنید در این مورد باز هم خواهم نوشت

۱۱ شهریور ۱۳۸۶

در ادامه نوشته قبلی
اول این که؛ شاید لازم باشد کار بزرگ و کوچک تعریف شود. اما چون خود این کار وقت گیر است، جمله را اینطور تصحیح می کنم: محیط زیست را با کارهای ساده بهتر می توان حفظ کرد تا طرحها و برنامه های پیچیده
و بعد این که؛ معتقدم نباید بیش از این زمان را از دست داد. شما برای کمک به محیط زیست چه می کنید؟ فضای این وبلاگ در اختیار شماست تا تجربه ها رهیافتهایتان را با دیگران در میان بگذارید.مهم نیست که کارهایتان کوچک باشد یا تکراری.مهم این است که انجام شود، نتیجه دهد و الهام بخش یا مشوق دیگران باشد

۲۶ مرداد ۱۳۸۶

به این نتیجه رسیده ام که محیط زیست را – بویژه در ایران – نمی شود با کارهای بزرگ حفظ کرد.کارهای کوچک بهتر جواب می دهد. الگوهای کوچک و موفق اگر خوب ترویج شوند نتایج خوبی خواهند داشت

۲۳ مرداد ۱۳۸۶

یا حقیقت ناگوارAn Inconvenient truth
این عنوان فیلمی است درباره تغییر اقلیم از آقای ال گور،که سر و صدای زیادی در دنیا به راه انداخته و جایزه کن را هم برده است. این فیلم در حال حاضردر کانالهای مولتی ویژن نمایش داده می شود. اگر می توانید حتما آن را ببینید

۲۰ مرداد ۱۳۸۶




سوغات
دلم نیامد از مشهد برگردم و برای شما سوغاتی نیاورم. در بازار رضا در حال گشتن بودم که یک کتاب، پشت یک ویترین توجهم را جلب کرد. عنوانش بود: حاج رحیم چلویی برترین کاسب قرن - از اسم کوچکش زیاد مطﻤﺋن نیستم- یاد کتابهایی افتادم از نویسندگان معروف که آثاری در زمینه موفقیت دارند و کتابهایشان بارها و بارها تجدید چاپ می شود. فکر کردم حتما از این شخص بی اطلاع بوده اند که شرح حالش را در کتابهایشان نیاورده اند. بهرحال محدوده زمانی مورد اشاده یعنی قرن، برایم جالب بود،بخصوص که وقتی به مکان اشاره نشده، شمول این برتری جهانی می شود و نه محدود به مشهد و یا ایران

اما روز آخر در یک کتابفروشی چشمم به کتابی افتاد که ملاحظه می کنید.خوشحال شدم که محدوده قرن را پشت سر گذاشتیم و سومین هزاره را – که هنوز هفت سال بیشتر از آن نگذشته- فتح کردیم
حق نگهدارتان


۰۷ مرداد ۱۳۸۶

فراتر از حد تحمل
این بار تکنولوژی را فراتر از حد تحمل یافتم. گوشی های موبایل را می گویم. مدتی است که به مدد این گوشی ها متن وصوت و تصویر به راحتی منتشر می شود. این باردوستی، یک فیلم چند دقیقه ای را به من نشان داد که اگر می دانستم چیست هیچوقت آن را نمی دیدم. صحنه ای بود ... چه بگویم؟! بربریت، جهل، تعصب، وحشیگری و واژه هایی مشابه در این صحنه تجسم میافتند و معنا می شدند. انگار که این فیلم گرفته شده بود تا از این واژه ها پرده برداری کند. یک دیکشنری مولتی مدیا برای نمایش واژه ها، به جای تعریف آنها. اسم فایل، دختر فراری بود. در فیلم یک دختر روی زمین افتاده و چنبره زده بود و تعدادی جنس نرینه – با مرد اشتباه نگیرید- به دورش جمع شده بودند و با لگد او را می زدند. ... جزییاتش قابل بیان نیست. آخر سر یکی ازآن نرینه گان که "غیرتش" از بقیه بیشتر بود یک بلوک سیمانی را برداشت و بر سر دختر کوبید و مثل گوسفندی که سرش را ببرند، خونش روی زمین جاری شد. بقیه اش را – که چند ثانیه بیشترنبود،ندیدم. نتوانستم ببینم
این فیلم کوتاه، کتاب بزرگی بود سرشار از حرفهای بزرگ در زمینه توسعه نیافتگی فرهنگی کشور- که پشت پرده زندگی شیک شهری پنهان شده، اختلاف طبقاتی شدید فرهنگی موجود در مملکت، روانشناسی اجتماعی، فیزیولوژی، فلسفه، انتظامات، خدا و
...
دیدن این فیلم را به هیچکس توصیه نمی کنم

۲۹ خرداد ۱۳۸۶

تابستان و بچه ها
بچه بودیم تابستون می رسید و ما ول می شدیم توی کوچه ها از صبح تا شب بازی،دوچرخه سواری و بدو بدو. کوچه ها فضای مناسب برای بازی و شیطنت بودند ودر خیلی از محله ها هم زمینهای بزرگ خاکی بود که محل بازیهای گروهی چند دوجین بچه ریز و درشت بودند
امروز بچه همسایه را دیدم که میره کلاس سوم یاچهارم. براش دوچرخه خریده بودند و داشت با مکافات توی حیاط تمرین دوچرخه سواری می کرد. یادم اومد به بچگی خودمون. اون روزها چیزی که زیاد بود جا بود برای تمرین و زمین خوردن و بلند شدن. معمولا یه بچه کلاس اولی دوچرخه سواری را خوب بلد بود. ولی این روزها وضع خیلی فرق کرده، فضای مناسب و امن کوچه ها ناپدید شده، ماشین ها و موتورها دایم در حال تردد هستند و ماشینهای پارک شده در کوچه ها رفت و اومد را هم مشکل کردند چه برسه به بازی

البته این وضع شهرهای بزرگه و در شهرهای کوچک وضع خیلی بهتره. توی شهرهای بزرگ که هر سانتیمتر زمینها قیمت داره، دیگه محله، بازیهای محله ای و بچگی همراه با تحرک به رویاها پیوسته. بچه ها با تلویزیون و بازیهای کامپیوتری سرگرم هستند و اگه شانس بیارند چند ساعت در هفته هم توی کلاسهای ورزشی مشغولند

رشد جمعیت، تمرکز جمعیت در چند شهر بزرگ و عدم توازن فضایی توسعه عوارض زیادی داره که این یکی از اونهاست. بچه های کم تحرک، بیشتر از اون که موجب نگرانی کارشناسان بهداشتی بشن باید روانشناسان و جامعه شناسان را به فکر بندازند.راستی! نسل آینده که در کودکی از تحرک به دور بوده چگونه نسلی خواهد بود؟

۲۵ خرداد ۱۳۸۶

بالاخره آمد
گونو، تندباد، طوفان. مدتها در تلویزیونهایمان، طوفان ها و هاریکن ها را در جنوب آمریکا یا درچین و هند و ... دیدیم. وصف کاترینا و خسارتهای آن در آمریکا را شنیده بودیم و فکر می کردیم این پدیده طبیعی با ما کاری ندارد. اما بالاخره به ایران هم رسید. اگرچه سابقه طوفانهای محلی مثل آنچه در زابل اتفاق می افتد را داشتیم ولی طوفانی با این ابعاد و شدت که با سرعت صدوپنجاه کیلومتر در ساعت به سواحل جنوبی ایران رسید را ندیده بودیم. حدود سی نفر کشته و خسارتهای مالی زیاد از عواقب "گونو" بود
اما چرا؟! دلیل آن بحث داغ " گرم شدن کره زمین" و تغییر اقلیم است. گازهای گلخانه ای جو،در اثر مصرف بی حساب و کتاب سوختهای فسیلی بشدت افزایش یافته و در حال به هم ریختن رژیمهای آب و هوایی زیستکره است
خشکسالی هراس انگیز چند سال پیش را که یادتان هست؟! این یک روی سکه بود و روی دیگر سکه سیلهای کم سابقه و حالا هم اولین طوفان بزرگ منطقه ای در خلیج فارس و دریای عمان
موضوع ساده است: ما نظم طبیعت را به هم می ریزیم و طبیعت نظم ما را. آنچه در این مورد باید به یاد داشته باشیم این است که تفاوتی ندارد در کجا هستیم و گازهای گلخانه ای درکجا تولید می شوند،در آمریکا و چین یا در ایران.عواقب آن دامن همه را خواهد گرفت. همه سوار یک کشتی هستیم

۱۴ خرداد ۱۳۸۶

محیط زیست وبیماری
بر اساس اعلام سازمان بهداشت جهانی سیزده میلیون مرگ میردر سال و نزدیک به یک چهارم بیماریها- از جمله سی و سه درصد بیماریها درکودکان زیر پنج سال- عامل محیطی دارند و می توان از آنها اجتناب یا پیشگیری کرد
چهار بیماری عمده که دراثر عوامل محیطی ایجاد می شوند عبارتند از اسهال، عفونتهای دستگاه تنفسی ،جراحتها وآسیبهای ناخواسته و مالاریا. در این گزارش اعلام شده است ذخیره سازی و بهداشت بهتر آب مصرفی خانوارها،سوخت های تمیزتر و مطمئن تر، مدیریت بهترمنابع آب واستفاده سنجیده ومدیریت مواد سمی در خانه و محل کار اقدامات پیشگیرانه ای هستند که در حال حاضرمی توانند انجام شوند
این مطالعه که جامع ترین کاری است که تا کنون در این زمینه انجام شده، نشان می دهد که چه میزان مرگ و میر،بیماری و معلولیت با مدیریت بهتر محیط زیست قابل پیشگیری است
برای اطلاعات بیشترمی توانید متن کامل گزارش را ببینید
Preventing disease through healthy environments: Towards an estimate of the environmental burden of disease

۱۱ اردیبهشت ۱۳۸۶

چرا که نه؟
فیلم 300 سر و صدای زیادی در مجامع سینمایی و بویژه بین ایرانیان به راه انداخت. اول در شبکه های فارسی زبان آمریکا– یعنی در همان کشوری که فیلم در آن ساخته شده است- و بعد هم در ایران. در همین رابطه شبکه چهارم صدا و سیمادر اواخر فروردین در برنامه ای به موضوع پرداخته است. در این برنامه نادر طالب زاده – ظاهرا کارگردان و منتقد- داد سخن داده وصحبتهایی کرده که اشاره به برنامه های دشمن برای مبارزه با فرهنگ و تاریخ ایران داشته است.
از طرف دیگرآقای احمدی نژاد رییس جمهور ایران درسفرش به فارس و در جمع مردم مرو دشت خبر از شروع آبگیری سد سیوند داد و دوستداران فرهنگ ایران را بهت زده کرد. به گفته کارشناسان در محلی که قرار است آبگیری شود بقایا و آثار منحصر به فردی از تمدن ایران باستان وجود دارد و آبگیری سد، این آثار و اطلاعات گرانبهایی که این آثار در مورد تاریخ ایران در خود نهفته دارد را از بین خواهد برد- به این موضوع باید آسیبی که دریاچه سد در درازمدت به آرامگاه کوروش وارد می سازد را هم اضافه کنیم.
حالا به نظر شما در جایی که ما با اسناد تاریخ و فرهنگ خود چنین می کنیم آیا از بیگانگان انتظار ساخت فیلمی جز این می توان داشت؟!

۰۸ اردیبهشت ۱۳۸۶

دموکراسی
حدود دو سال پیش بود که به مناسبتی در یکی از نشست های سازمانهای غیردولتی شرکت کردم. هدف نشست، ارزشیابی یکی از پروژه های انجام شده بود و مانند بسیاری دیگر ازنشست های مشابه، در آن بحثهای موافق و مخالف زیادی درگرفت. یکی از چیزهایی که در آن میان ذهنم را به خود مشغول کرده بود، استفاده زیاد از واژه های دموکراسی و دموکراتیک توسط حاضران بود که به نظر می رسید گاه اهدافی غیردموکراتیک، خودخواهانه و منفعت طلبانه را دنبال می کند و در مواردی هم گوینده آن را فقط به عنوان یک کلمه خوش آهنگ و دهن پرکن به کار می برد. بالاخره طاقت نیاوردم و مخالفتم را با تکرار زیاد و نابجای این کلمه بیان کردم و گفتم بهتر است قبل از کاربردو تکرار زیادآن ببینیم معنای آن چیست؟! در زمان استراحت با دو خانم متخصص در علوم اجتماعی هم صحبت شدم که یکی از آنها استاد دانشگاه بود.این استاد بزرگوار که ظاهرا گفته مرا ناآگاهی مفرط از بدیهیات تلقی کرده بود توضیح داد که دمو یعنی مردم و دموکراسی یعنی حاکمیت مردم! این تعریفی ابتدایی بود که سالها پیش در فرهنگ سیاسی داریوش آشوری دیده بودم. اما وقتی به عنوان یک ملت،یک نسل ویا یک گروه مدعی اندیشه، دموکراسی را تجویز و دنبال می کنیم این تعریف کافی نیست و بایدجنبه های گوناگون آن روشن شود.
این جریان و موارد مشابه دیگرمدتها من را به فکر واداشته بود. اگر دموکراسی دستاویزی است که عده ای به اسم مردم منافع یا حرف خودشان را با آن به پیش می برند پس چه امیدی به آن هست و این همه زحمت برای چه؟! آیا تنها با رای گرفتن و نظر اکثریت را اجرا کردن می توان دموکراسی را محقق ساخت؟

این پرسش با من بود تا موفق به سفر به هندوستان شدم. در این سفر بود که دموکراسی را از نزدیک دیدم. بیش از یک میلیارد و صد میلیون نفر با صدها دین،مذهب، فرقه و زبان با هم و در کنار هم در مسالمت زندگی می کنند ونسبت به جمعیت و تنوع و تفاوت اجتماعی موجود،تنش و اختلاف بین آنها ناچیز و نزدیک به صفر است. یکی از دوستان که پس از بازگشت از سفر درباره هند با هم صحبت می کردیم می گفت آقای کلینتون پس از سفرش به هندوستان در زمان ریاست جمهوری خود، گفته بود از بزرگترین از دموکراسی دنیا بازدید کردم! به نظر من این جمله مهم است، چرا که از زبان رییس جمهور کشوری بوده که خود معروف به مهد دموکراسی است.
در هند مردمی را می بینی بودایی، هندو، سیک، مسلمان،... واز نژادها و اقوام مختلف که همه در قالب ملتی واحد وبا هدفی مشترک استقلال خود را پاس می دارند و مسیر پیشرفت را طی می کنند.(نمی گویم هندوستان کعبه آمال است. هند نیز مانند دیگر کشورهای در حال توسعه نقایص بسیاری دارد که در فرصتهای دیگر به برخی از آنها که اشاره خواهم کرد.)
به نظر من آنچه که دمکراسی را درهندوستان متمایز و برجسته می سازد و به آن معنا می دهد، جاری بودن "روح دموکراسی" در این کشور است و آن عبارت است از "ظرفیت بالای جامعه برای پذیرفتن دیگران، فارغ از تفاوتهای موجود" . درسی که نمونه هند می آموزد این است که دموکراسی نه با سلطه اکثریت، که با مستثنی نکردن گروهها -اعم از اکثریت و اقلیت- می تواندتامین شود. علتهای ایجاد این ظرفیت خود نیاز به بحث و بررسی زیادی دارد ولی در این رابطه، دو علت عمده به نظرم می رسد.اول آن که هندیها اغلب به آنچه که دارند راضی هستند و دوم؛ روحیه آرام و به دور از خشونت هندیهاست که نقش بسزایی در تحقق دموکراسی درهندوستان داشته وبه نظر می رسد تا حد زیادی ریشه در تعالیم فرهنگی و دینی آنها دارد.
بنابراین شاید بتوان دگرپذیری، احترام عملی به حقوق دیگران و عدم خشونت را از الزامات و الفبای دموکراسی دانست که بدون آنها دموکراسی فقط در حد یک لفظ زیبا باقی خواهد ماند. دمو کراسی بایداز خانه های ما آغاز و از کودکی آموخته شود.









Free counter and web stats