۲۷ آذر ۱۳۸۷

بزرگترین حلبی آباد آسیا
پیرو مطلب قبلی، عکسهایی از گوشه ای از حاشیه شهر بمبئی را در اینجا می آورم. این حلبی آباد (slum)با دوازده میلیون جمعیت،بزرگترین حلبی آباد آسیاست.
به تراکم بافت مسکونی،کاربری زمین و ساخت وساز در دامنه کوه،پیشروی آپارتمانها و زاغه ها در یکدیگر و ... توجه کنید.
در ضمن از اینکه حلبی آباد ترجمه مناسبی برایslum است مطمئن نیستم.
عکسهای ایران در کنارتصاویر دیگر روی دیوار کافه لئوپولد
تصویر آثار باستانی ایران و فروهر روی دیوار کافه لئوپولد
تابلو روی دبوار کافه لئوپولد
کافه لئوپولد
یکی از عبادتگاههای زرتشتیان
هتل معروف تاج محل
هتل تاج که مورد حمله قرارگرفت(کنارهتل تاج محل)
ایستگاه متروی بمبئی
زباله ها یکی از منابع درآمد فقرای بمبئی




کافه لئوپولد
اینجا کافه لئوپولد در بمبئی است. چند سال پیش به این کافه رفتم و تصاویر و نوشته های روی دیوار یکی یکی توجه ام را جلب کرد تا اینکه متوجه شدم صاحب کافه یک زرتشتی است. آنجا همیشه پر بود از توریستهای غربی. این کافه و چند رستوران معروف ،هتلها و مسافرخانه های کوچک و بزرگ و تعدادی موزه و معبد در محله هی بنام کولابا وافع شده اند که محله ای توریستی است و اکثر ساختمانهای آن به سبک اروپایی ساخته شده اند.
از اخبار مربوط به رویدادهای تروریستی اخیر بمبئی متوجه شدم که درگیریها با تیراندازی در این کافه شروع شده است و در تلویزیون تصاویری از صحنه های آن را هم دیدم. تاسف بار بود.
در این ماجرا دونکته برایم مهم بود. اول این که چطور بحرانهای تروریستی این ملت صلح جو را هم دربرگرفته است.درواقع با روحیه آرام هندیها ودگرپذیری بالای آنها (که در اولین نوشتار این وبلاگ درباره آن نوشته ام) برایم این اتفاق عجیب بود. بعدا گفته شد که گروهی تروریستی از پاکستان عامل این حملات بوده است.
ودوم تاثیر این اقدام بر اقتصاد ومعیشت دومین کشور پرجمعیت دنیا. در سفر به هندوستان به نظرم رسید عامل اصلی که موجب شده این کشور بیش از 1/1 میلیارد نفری بتواند شکم مردم خود را سیرکند،صنعت توریسم است. آن موقع تحسین شان می کردم که توانسته اند بدون داشتن منابع نفت و گاز و با آن همه انباشت تاریخی فقر و استثمار نه تنها شکم مردم خود را سیر کنند که به رشد اقتصادی هم دست پیدا کنند و چشم انداز آینده ای امیدوارکننده را برای مردم خود ایجاد کنند.
اگرچه این رویداد هم مانند چند نمونه پیشین در این کشور بتدریج در اذهان مردم به فراموشی سپرده خواهد شد ولی پیامدهای کوتاه و میان مدت آن براقتصاد هند و معیشت مردم هند و بویژه بر فقرا بسیار جدی است و حتی اگر آمار و نمودارهای افتصادی هم نشان ندهند، هزارها بی خانمانی که در پیاده روهای کنار هتل تاج محل و مناطق اطراف زندگی می کنند برای یافتن پایان یافتن غذایی مختصروسیر کردن شکم شان تا مدتها دچار مشکل خواهند شد، چرا که توریست کمتر برای آنها مساوی است با اعانه کمتر، کمک کمتر و غذای کمتر!

۰۴ آبان ۱۳۸۷

مترو
طومار مترو اصفهان فرصت دیکری بود برای شناختن جامعه.تا این لحظه فقط 850 امضا جمع شده در صورتی که انتظار تعداد بسیار بیشتری می رفت. نمی گویم با امضای طومار می توان جلوی فجایع را گرفت و این را هم نمی گویم که امضای طومار بی اثر یا کم اثر است.فقط می خواهم بگویم نشان دادن 1- واکنش و 2- همبستگی گسترده بر سر یک معضل با پیامدهای همگانی و فراگیر می تواند ما را قوی و ویرانگران بی منطق "عمران نشان" را به عقب براند و آنها را در حملات بعدی به میراثهای طبیعی و فرهنگی به تامل وادارد. جامعه سر در لاک خود و بیخبر،جامعه بی تفاوت و جامعه بشدت محافظه کار... مسخ بتدریج رخ می دهد و اصفهان کهن،این الگوی تاریخی توسعه پایدار کشور ما نیز بتدریج جان می سپارد

۰۵ مهر ۱۳۸۷

اینجا فرایبورگ است

شهر سبز،پایتخت زیست محیطی، شهر خورشیدی،مقر سبزهای آلمان.شهری که در دهه 1970 تصمیم گرفت که سبز باشد و سبز شد

مولدهای بادی روی کوههای حاشیه شهر

تولید برق خورشیدی روی سقف یک پارکینگ در منطقه خورشیدی

آبگرمگن های خورشیدی روی سقف بسیاری از خانه ها

۰۵ اردیبهشت ۱۳۸۷

فاجعه زاینده رود-2
دیگر از شیر آب نمی خورم،آب معدنی می خورم چون آب مزه و بوی نفت می دهد ولی کافی نیست باید چای را هم با آب معدنی دم کرد اما این هم کافی نیست! غذا را هم باید با آب معدنی درست کرد،سبزی و میوه را هم با آب معدنی شست، ظرفها را هم ...،...
درود به شرف مسوؤلین غیور،هوشمند،سریع العمل،دلســـــــوز،...
در ضمن هنوز نمی شود عکس روی وبلاگ گذاشت!

۰۱ اردیبهشت ۱۳۸۷

خواستم عکسهای زاینده رود را روی وبلاگ بذارم ولی ظاهرا دوباره مشکل پیش اومده و نمیشه . مجبورم منتظر بشم تا مشکل رفع بشه

۳۰ فروردین ۱۳۸۷

بزرگترین فاجعه زیست محیطی زاینده رود
در روزسه شنبه 27 فروردین ماه در استان چهار محال و بختیاری،خط لوله نفت مارون که نفت خام را ازخوزستان به پالایشگاه اصفهان منتقل می کند شکست و باعث شد مقدار بسیار زیادی نفت وارد زاینده رود شود. علت این امر برخورد خودروی خاکبرداری اداره راهسازی با خط لوله اعلام شد. ظاهرا تا چندین ساعت پس از وقوع این حادثه مقامات مربوطه در استان اصفهان از موضوع اطلاع پیدا نکرده اند. بسیاری از جرییات حادثه را نمی دانم ولی می دانم که نفت خام وارد زاینده رود شد و ضمن آلوده کردن رودخانه، به سوی سد چم آسمان که از آنجا آب آشامیدنی اصفهان و مناطق اطراف به تصفیه خانه آب باباشیخ علی پمپاژ می شود رفت. مسوؤلین اعلام کردند برداشت آب را تا زمانی که جریان نفت از آنجارد شود متوقف می کنند و گفتند پس از 36 ساعت مشکل رفع می شود.
صبح روز بعد از حادثه اصفهان دیدنی بود .اطلاع رسانی به مردم نه از طریق رسانه ها که با تلفن ها و پیا مک های مردم به همدیگر و در سطحی بسیار وسیع انجام شد. با نگرامی از قطع آب هجوم مردم برای خرید آب بسته بندی آغاز شد و برای چندین ساعت آب معدنی نایاب شد.آن روز بطریهای آب با قیمتهای گزاف و تا دو سه برابر قیمت به فروش رفت.ظاهرا یکی دو شب بعد از حادثه دو تن از مسوؤلان در شبکه صدا و سیمای استان حاضر شده و اعلام کرده بودند که آب مشکلی ندارد و با نوشیدن یک لیوان آب خواسته بودند این موضوع را به مردم اثبات کنند.
بزودی آب آغشته به نفت به اصفهان رسید و مردم آن را به چشم دیدند. مسوؤلین گفته بودند همه دریچه های سد را باز می کنند تا با فشار زیاد لکه های نفتی زودتر بروند و مشکل رفع شود!جالب آن که این در حالی است که به دلیل خشکسالی دریاچه سد یکی از بحرانی ترین زمانهای خود را از لحاظ کمی طی می کند و ذخیره آب بسیار نگران کننده است. امروز 5 روز بعد از وقوع حادثه من از قسمتهایی از رودخانه بازدید کردم(قبل از تصفیه خانه) وبشدت یکه خوردم. آنچه دیدم لکه های گسترده نفت در رودخانه و به عبارت بهتر لکه هایی از آب در بین نفتی بود که سطح آب را فراگرفته بود و بوی شدید نفت اطراف رودخانه را فراگرفته بود(خیلی شدیدتر از بوی نفت در جایگاههای بنزین و یا کنار چاههای نفت خوزستان).همچنان که حدث می زدم نفت در سواحل زاینده رود با غلظت بسیار بالا رسوب کرده بود.بنابراین پس از رد شدن نفت ریخته شده در رودخانه تا مدتها این نفتهای رسوب کرده،شسته و به آب وارد خواهد شد. بنابراین تا چند ماه آینده آب آشامیدنی اصفهان به نفت آلوده خواهد بود.فاجعه ای بزرگ که اگر در هر جای دیگر دنیا اتفاق افتاده بود اخبار آن جهانی می شد و در ایران اطلاع رسانی آن حتی در استان هم بسیار کمرنگ و صرفا رفع تکلیف بود چه برسد به اقدامات پاکسازی!!!
ادامه دارد

۲۳ فروردین ۱۳۸۷

شعار جهانی محیط زیست در سال 2008 این است:
ترک عادت: بسوی اقتصادی کم کربن
Kick the Habit: Towards a Low Carbon Economy
برنامه محیط زیست سازمان ملل(یونپ) هر سال با توجه به شرایط و ضرورتهای جهانی شعاری را به عنوان شعار سال انتخاب و اعلام می کند.شعار امسال با توجه به روند بحرانی گرم شدن کره زمین انتخاب شده و در واقع ادامه موضوع سال قبل است. شعار سال قبل این بود:
ذوب یخها، بحثی داغ
این دو شعار نشانگر جدی بودن مساله گرم شدن زمین است و شعار امسال بر تاثیرگذاری رفتارهای فردی در کاهش دی اکسید کربن جو تاکید دارد.

۲۰ فروردین ۱۳۸۷

بارش نخستین باران بهاری در اصفهان را شاد باش می گویم. امیدوارم این آخرین باران بهاری امسال نباشد و ادامه پیدا کند

۳۰ بهمن ۱۳۸۶

امکان پذیری انرژیهای نو در ایران
در اواخر دی ماه،مدیر کل دفتر پیگیریهای استانداری خراسان رضوی در نشستی خبری به عنوان "باد انرژی هزاره سوم"ضمن توصیف موقعیت خوب این استان برای تولید برق از انرژی بادی و اعلام تولید به میزان 40هزار مگاوات توسط نیروگاه بادی بینالود مشهد، از مزایای فراوان و اقتصادی بودن تولید برق از باد سخن گفته بود و اظهار داشته که تولید برق به این روش نیازمند وجود توربین و امکان سنجی جغرافیایی است و از شرکتهایی نام برده که در زمینه تولید توربین شروع به فعالیت کرده اند.او قیمت هر توربین را 800 تا1500 یورو و میزان تولید آن را 660 کیلووات معادل تامین روشنایی روستایی با حدود 70 خانوار ذکر کرده است.
این مطالب من را وادار کرد تا یک حساب سرانگشتی انجام دهم که گرچه دارای اشکال است ولی به عنوان یک حساب سرانگشتی بد نیست
اگر جمعیت هر خانوار روستایی را 5 نفر و جمعیت روستایی کشور را 35 میلیون نفر در نظر بگیریم، 7میلیون خانوار روستایی خواهیم داشت. از آنجا که هر توربین برای 70 خانوار روستایی کافی است، 100هزار توربین برای تولید برق این جمعیت مورد نیاز است که ماکزیمم قیمت آن می شود 150 میلیون یورو.
حالا اگر تولید نفت کشور یک میلیون بشکه در روز باشد و از هر بشکه یک یورو- فکر می کنم معادل 1.4 دلار- به تهیه توربین اختصاص داده شود، هر روز یک میلیون یورو و طی پنج ماه 150 میلیون یورو تامین خواهد شد.حالا،اگر مناطق بادخیز کافی هم در کشور باشد، که به احتمال زیاد هست، ظرف 5 ماه برق حدود نیمی از جمعیت کشور توسط مولدهای بادی تامین خواهد شد.نظر شما چیست؟!
ه

۲۱ بهمن ۱۳۸۶

استفاده از نور خورشید در ساختمان
یکی از راههای صرفه جویی در مصرف سوخت و کاهش گازهای گلخانه ای استفاده از نور طبیعی خورشید برای گرم کردن ساختمانهاست –یعنی یکی از ویژگیهای معماری و شهرسازی سنتی ایران
اما چیزی که این روزها شاهد آن هستیم ساخت ساختمانهای بلندی است که تا شعاع چند ده متری جلوی تابش آفتاب به ساختمانهای اطراف را می گیرد و تابش آفتاب به درون اتاقهای خانه ها را تبدیل به یک آرزو می کند. چندی پیش در یک شهر کوچک سوئیس که در یک دره واقع شده، با نصب آینه در ارتفاعات مجاور نور خورشید را به داخل شهر هدایت کردند تا هم فضا دلپذیرتر شود و هم در مصرف برق صرفه جویی شود. ظاهرا قرار است ما همیشه بر خلاف جریان حرکت کنیم، حتی اگر ثابت شود از تامین گاز مصرفی مردم عاجز هستیم و باید از انرژیهای طبیعی بیشترین استفاده را بکنیم.
ه

۱۳ بهمن ۱۳۸۶

تالاب گاوخونی
چند ماه پیش به تالاب گاوخونی رفتم. همان موقع تصمیم داشتم مطلبی را در مورد آن روی وبلاگ بگذارم ولی به دلیل مشکل فنی سایت و عدم امکان گذاشتن عکس روی آن این کار امکان پذیر نشد.به هر حال مشکل برطرف شد و حالا این شما و این هم گزارش
تالاب گاوخونی که در انتهای رودخانه زاینده رود واقع شده، از تالابهایی است که در سال 1975 و به فاصله کمی بعد از کنوانسیون بین المللی رامسر حایز اهمیت جهانی شناخته شد و در فهرست تالابهای بین المللی به ثبت رسید
گاوخونی روزی بهشت پرنده های و بویژه میزبان پرندگان مهاجری بود که گاه بیش از هزار کیلومتر راه برای رسیدن به آن طی می کردند ولی یکی دو سال پیش از خشک شدن زاینده رود (حدود سال1378) خشک شد.علت اصلی این خشکی،از یک سو برداشتهای زیاد از رودخانه برای کاربریهای مختلف و از سوی دیگر کم آبی زاینده رود در اثر خشکسالی بود. پس از پایان دوره خشکسالی وضعیت آب تالاب تا حدودی بهبود پیدا کرد ولی دیگر به اندازه سالهای قبل از خشکسالی نرسید
گاوخونی از زاینده رود سهم دارد و این سهم چیزی نیست که اکولوژیستهای امروزی تعیین کرده باشند. برای این تالاب در طومار شیخ بهایی حقابه تعریف شده است. پیشینیان ما بصیرت اکولوژیکی داشتند.آنها با طبیعت آشتی بودند.آنها با طبیعت بودند نه بر طبیعت. امروز با وجود حقابه پنج ونیم متر مکعب در ثانیه ای که برای گاوخونی تعیین شده سهم آن از زاینده رود تنها مقدار کمی آب است که با فاضلابها وپسابهای شهری،صنعتی و وزهابهای کشاورزی مخلوط شده و مقدار زیادی ازآلاینده های مختلف را وارد تالاب می کند ولی با این وجود هنوز هم زیباست و هنوز هم تعدادی پرنده در آن مهمان هستند
چند سال پیش از یکی از متخصصان معروف اکوتوریسم اروپا که از نقاط مختلفی در طول زاینده رود دیدن کرد، پرسیدم از نظر شما بهترین منقطه زاینده رود برای اکوتوریسم کدامست؟ گفت تالاب گاوخونی و جالب این که این در زمان کم آبی شدید تالاب بود! حقیقت آن است که اگر حقابه این تالاب تامین شود و اگر برای جذب اکوتوریست برنامه ریزی شود و اگر... و اگر.. .و اگر... ،این منطقه می تواند بدون نیاز به ایجاد کارخانه ذوب آهن و فولاد و … و بدون تخریب محیط درآمد خوبی را برای ساکنان اطراف آن ایجاد کند
در حال حاضر پرندگان آبزی و کنارآبزی مهمترین جانوران این تالاب هستند و پیشتر نیز چند نوع ماهی و دوزیست در اینجا زندگی می کردند
شما را به دیدن صحنه هایی از تالاب گاوخونی دعوت می کنم

ورزنه آخرین سکونتگاه درمسیر زاینده رود



پوشش محلی زنان


آبشار شاخ کنار


کف های ناشی از آلودگی در ورودی تالاب

جای پا و پر پرندگان تالاب


منا ظر تالاب
پرندگان تالاب

مناظر تالاب
تالاب گردان
آثار شکار
شکارچی

کوه سیاه
عقاب
غروب تالاب

۲۱ دی ۱۳۸۶

تغییر اقلیم و پیامد های اثرات گلخانه ای را به چشم ببینید.این روزها اصفهان و تهران ازشهرهای سرد سوید هم سردتر است
دکتر اسدی
دکتر هرمز اسدی درگذشت. دکتر اسدی یکی از متخصصان محیط زیست بود که در حوزه حیات وحش کار می کرد. اولین بار او را حدود سال هفتادو هفت دیدم. در دانشگاه تهران یک سخنرانی داشت -اگر درست یادم باشد- در مورد یوزپلنگ. او چندین سال در خارج از کشور مشغول ادامه تحصیل و کار بود و در بازگشت می خواست طرح حفاظت از یوزپلنگ آسیایی را با حمایت ای یو سی ان در ایران اجرا کند که ظاهرا در کشمکشهای سیاسی-اقتصادی سازمان، طرح به افراد دیگری واگذار شد. او در هنگام سفر به کهکیلویه و بویر احمد در اثر سانحه تصادف -ظاهرا در روز چهارشنبه 19 دیماه -درگذشت. روحش شاد
Free counter and web stats