۰۴ اسفند ۱۳۸۸

حافظه درحال زوال
این محله قبلا چه شکلی بوده؟ اینجا درخت داشته؟چه درختانی؟ چه پرندگانی
در این ناحیه دیده می شدند؟ آب این صحرا چطور تامین می شده؟ خوراک محلی این شهر چیست یا چه بوده؟ وضع بارندگی این روستا چطور بوده،سیل و خشکسالی هم داشته است؟ در زمان خشکسالی مردم چه می کرده اند؟ چند بار بیماری همه گیر در اینجا آمده بود،چه بیماریهایی؟ وضع سردی و گرمی هوا؟ وحوش از کی کم شدند؟ فاضلاب و زباله چطور دفع می شد؟ سیزده بدر مردم کجا می رفتند؟ چهارشنبه سوری هم بود؟دیگر چه مراسمی؟مصالح ساختمانها از کجا می آمد؟مالکیت این صحرا/جنگل/قنات چگونه بود؟ غذا را چطور نگهداری می کرده اند؟محصولات باغی را چطور؟ آفتهای کشاورزی چه بودند؟حمل و نقل چطورانجام می شد؟ و ...
اینها پرسشهایی ساده است که هرچه پیش تر برویم کمتر برای آنها پاسخی پیدا خواهد شد. مجله هایی را دیده ام به نام "مردم شناسی وفرهنگ عامه ایران"که قبل از انقلاب منتشر می شده. توسط مرکز مردم شناسی وزارت فرهنگ وهنر(و به سردبیری علی بلوکباشی). در این مجله بسیاری از جنبه های زندگی مردم نقاط مخالف ایران مورد بررسی و کنکاش قرار می گرفته است. کتابهایی هم بوده و پایان نامه های رشته های دانشگاهی مربوطه. بعد از آن نمی دام وضعیت چگونه بوده،حتما انتشارات و پژوهشهایی بوده ولی بعید می دانم که انسجام و هدفمندی قبل را داشته باشد. بهرحال در این زمینه ضعف شدید داریم.
به پرسشهای بالا فکر کنید، و صدها پرسش مشابه دیگر؛اینها اطلاعاتی است که باید گردآوری شود و به نظر من همه می توانند در گردآوری اطلاعات قدیمی مشارکت کنند. لازم نیست فقط کارشناسان یا پژوهشگران رشته های خاص این کار را انجام دهند. هنگام بازدید از اقوام،در سرزدن به سالمندان خانواده یا فامیل، در یک سفر تفریحی به روستا مقدار زیادی از این اطلاعات می تواند جمع آوری شود. بخصوص،که حالا به یمن فناوری امکان ضبط صدا و تصویر برای همه وجود دارد.حتی بدون آن و با یک قلم وکاغذ می شود اینها را ثبت کرد. ممکن است تنها یک سوال هم بتواند در زمان مناسب به داده هایی ارزشمند تبدیل شود و بخشی ازحلقه گمشده یک تحقیق را فراهم آورد. متاسفانه ما نه تنها به مطالعه که به نگارش و ثبت وقایع هم عادت نداریم و برای دیدن بهتر این کاستی کافی است این عادت را در توریستهای غربی ببینیم و با خودمان مقایسه کنیم یا نگاهی به سفرنامه جهانگردان خارجی بیندازیم و یا عکسهایی که گرفته اند و حالا تبدیل به اسنادی گرانبها شده اند.
اکنون تاریخ محیط زیست به صورت یک رشته تخصصی در برخی از کشورها تدریس می شود. ما هم می توانیم به صورت آماتوری در گردآوری داده های مورد استفاده در پژوهشها مشارکت کنیم. فقط باید به یاد داشت که زمان به تندی می گذرد و برای ثبت و ضبط اطلاعات افراد سالمند فرصت زیادی نداریم.

۰۱ اسفند ۱۳۸۸

فرهنگ اصفهان
پس از هزار وچند صد سال شهرنشینی اکنون اصفهان از لحاظ فرهنگی به روستاشهری میل می کند.

۲۳ بهمن ۱۳۸۸

داستانِ نوشتن من
دروبلاگ
دوستداران حیوانات و محیط زیست دعوت شده ام تا در بحثی درباره دلایل کم کاری وبلاگ نویس های محیط زیست شرکت کنم. فکر می کنم نیاز به بحث زیادی نداشته باشد. موضوع تقریبا روشن است. وبلاگ نویسهای محیط زیست باید نکته ای نگران کننده یا امیدوارکننده ببینند تا درباره اش بنویسند. درشرایط کنونی با مسایل نگران کننده ای به وسعت همه مساحت ایران؛ شاید بسیاری با خود بیندیشند
"خانه از پای بست ویران است -- خواجه در بند نقش ایوان است" و بنابراین شاید نه مشکلات زیست محیطی برایشان اهمیت گذشته را داشته باشد و نه معدود نکات مثبت موجود بتواند به وجدشان آورد تا آنها را با دیگران درمیان بگذارند. این نظر من درباره دیگران؛ واما درباره خودم با استناد به آمار و زمان نوشته های وبلاگ که شما هم می توانید آن را ببینید موضوع برعکس است. تعداد پستها (نوشتارها) در سال اول17 و در سال دوم 14 و در سال سوم 57 بوده است( جالب است باز هم 57). پس کم کاری در کار نبوده است. حالا این سوال پیش می آید که چرا هنوز می نویسم؟ به این دلایل:
شاید به اندازه دیگران واقع بین نبوده ام.
به قول حافظ:
صوفیان واستند از گرو می همه رخت --- خرقه ماست که در خانه خمار بماند
و یا شاید؛
کار قابل توجه دیگری از دستم برنمی آید.
احساس می کنم نباید بگذارم کورسوی شعله دغدغه های زیست محیطی در این هیاهوها گم شود.
افزایش شدت و تعداد ضربات مهلک برپیکر محیط زیست کشور را می بینم و نمی توانم بی تفاوت بمانم.
و محیط زیست را بستری می دانم که بدون حفظ آن امکان تحقق رویای هیچ ملتی وجود نخواهد داشت.
اما چرا بیشتر نمی نویسم؟ به این دلیل ساده که وقت بیشتری ندارم!
حالا که بحث به اینجا کشید بگذارید دو نکته که قبلا می خواستم بگویم را هم همین جا اضافه کنم. وبلاگ نویسی نوشتن مقاله های علمی و تحقیقی من را به صفر نزدیک کرده ولی با توجه به خنثی بودن اثر این مقالات در ایران، وبلاگ نویسی را ترجیح داده ام. نکته دیگر آنکه چارچوب خاصی برای فضای این وبلاگ مشخص نکرده ام. آمیزه ای از مسایل محلی،ملی و جهانی در چارچوب خبر،گزارش، تحلیل، نقل قول،معرفی، برداشتهای شخصی و گاه توضیحهای علمی کوتاه نوشته های من را تشکیل داده است.
کوتاه نویسی و به روز نویسی و توضیح موضوعات اساسی درباه محیط زیست و توسعه پایدار رهیافتی بوده که برای اثربخشی این وبلاگ به کار گرفته ام. راستش خودم هنوز زیاد راضی نیستم دیگران را نمی دانم. بهرحال کوشیده ام شمعی در یک دشت تاریک روشن کنم و امیدوارم همراه با دیگر شعله ها فانوسی شود.
به قول اقبال: هسـتم اگــر مــی روم.

۱۵ بهمن ۱۳۸۸

فرهنگهای درحال گذار
آخرین کتاب موسسه ورلدواچ، State of the World 2010 (فرهنگهای درحال گذار- از مصرف گرایی تا پایداری) نام دارد.این کتاب می گوید فرهنگ مصرفی موجود کره زمین را تهدید می کند و برای هدایت زمین به مسیری قابل دوام نیاز به جایگزینی آن با یک فرهنگ پایدار است. اولیـــن فصل از این کتاب " ظهور و سقوط فرهنگهای مصرفی" نام دارد. اریک آسادوریان در این بخش از کتاب توضیح می دهد که فرهنگ پرریخت وپاش ما از کجا آمده، ویژگیهای بارز آن چیست و ما درمورد آن چه می توانیم بکنیم. دیگر بخشهای این کتاب عبارتند از:
سنتهای کهنه و نو؛ پایداری:تکلیف تازه آموزش؛ کسب وکار و اقتصاد:مدیریت الویتها؛ نقش دولت در طراحی؛ رسانه:اشاعه پایداری؛ قدرت جنبشهای اجتماعی.
این کتاب به طور رایگان درا
ینجا قابل دانلود است.

Free counter and web stats