تزویر زیست محیطی
فرهنگ ریا و تزویرکه ریشه های تاریخی درکشور ما دارد و بازتاب گسترده آن را در ادبیات کلاسیک - و به طور روشن در شعر حافظ - می توان دید،در همه جنبه های حیات فردی واجتماعی ما رسوخ کرده است و محیط زیست هم یکی از این جنبه هاست. چندین سال پیش که با سر و صدای زیاد قرار شد تولید پیکان متوقف شود،دیدیم که پژوآردی به صحنه آمد که همان موتور پیکان بود در اتاق پژو و به دلیل وزن زیاد اتاق و بدنه آن ترکیبی بدتر از پیکان بود. از طرف دیگر تولید وانت پیکان با همان موتور وبا همان مصرف سوخت بالا ادامه پیدا کرد و هنوز هم ادامه دارد. بنابراین همچنان که حافظ می گوید "خواجه در زیر خرقه قدح تا به کی کشی" تولید پیکان هم به زیر خرقه رفت!
نمونه دیگر این تزویر زیست محیطی وانمود کردن به آب داشتن زاینده رود بود. زاینده رود قبل از این که در اصفهان کاملا خشک شود، بی آب شده بود و کمتر کسی به این موضوع توجه می کرد.در حالی که در شهر اصفهان احداث چند آب بند بر روی رودخانه باعث شده بود همیشه اصفهان پرآب به نظر برسد،ولی در عمل در بسیاری از مواقع آب بسیارکمی در رودخانه جریان داشت و رودخانه به یک مانداب تبدیل شده بود.کافی بود رودخانه را از شرق اصفهان و موقع خروج از شهر دنبال کنیم ویا حتی از روی پل قدیربه آن نگاه کنیم تا ببینیم که آب در آن جریان ندارد و این موضوع بخصوص در زمانی که قرار نبود کشاورزان پایین دست اصفهان مزارع شان را آبیاری کنند کاملا مشخص بود.در این زمان آنچه در قسمت پایین دست زاینده رود جاری بود عبارت بود از جریان پساب و گاه فاضلاب خروجی از تصفیه خانه اصفهان که بتدریج فاضلاب بهارستان و بعد هم مقداری زهابهای کشاورزی به آن وارد می شد.
مانند این موارد کم نیست،اما این مورد خاص را به این دلیل عنوان کردم که بگویم خشکی رودخانه باوجود همه بدیها یک مزیت بزرگ هم داشت و آن آشکار شدن دردی بود که همیشه با تظاهر پنهان می ماند و نه تنها کسی به دنبال درمان آن نبود که با احداث و توسعه صنایع متکی به آب زاینده رود و یا انتقال آب به مناطقی که هیچ حقی از آب آن نداشتند،نمک به زخم این رود می پاشیدند. بنابراین خشک شدن زاینده رود در شهر اصفهان آن هم برای دومین بار دردهای دل زاینده رود و حوضه آبریز آن را بیرون ریخت.
فرهنگ ریا و تزویرکه ریشه های تاریخی درکشور ما دارد و بازتاب گسترده آن را در ادبیات کلاسیک - و به طور روشن در شعر حافظ - می توان دید،در همه جنبه های حیات فردی واجتماعی ما رسوخ کرده است و محیط زیست هم یکی از این جنبه هاست. چندین سال پیش که با سر و صدای زیاد قرار شد تولید پیکان متوقف شود،دیدیم که پژوآردی به صحنه آمد که همان موتور پیکان بود در اتاق پژو و به دلیل وزن زیاد اتاق و بدنه آن ترکیبی بدتر از پیکان بود. از طرف دیگر تولید وانت پیکان با همان موتور وبا همان مصرف سوخت بالا ادامه پیدا کرد و هنوز هم ادامه دارد. بنابراین همچنان که حافظ می گوید "خواجه در زیر خرقه قدح تا به کی کشی" تولید پیکان هم به زیر خرقه رفت!
نمونه دیگر این تزویر زیست محیطی وانمود کردن به آب داشتن زاینده رود بود. زاینده رود قبل از این که در اصفهان کاملا خشک شود، بی آب شده بود و کمتر کسی به این موضوع توجه می کرد.در حالی که در شهر اصفهان احداث چند آب بند بر روی رودخانه باعث شده بود همیشه اصفهان پرآب به نظر برسد،ولی در عمل در بسیاری از مواقع آب بسیارکمی در رودخانه جریان داشت و رودخانه به یک مانداب تبدیل شده بود.کافی بود رودخانه را از شرق اصفهان و موقع خروج از شهر دنبال کنیم ویا حتی از روی پل قدیربه آن نگاه کنیم تا ببینیم که آب در آن جریان ندارد و این موضوع بخصوص در زمانی که قرار نبود کشاورزان پایین دست اصفهان مزارع شان را آبیاری کنند کاملا مشخص بود.در این زمان آنچه در قسمت پایین دست زاینده رود جاری بود عبارت بود از جریان پساب و گاه فاضلاب خروجی از تصفیه خانه اصفهان که بتدریج فاضلاب بهارستان و بعد هم مقداری زهابهای کشاورزی به آن وارد می شد.
مانند این موارد کم نیست،اما این مورد خاص را به این دلیل عنوان کردم که بگویم خشکی رودخانه باوجود همه بدیها یک مزیت بزرگ هم داشت و آن آشکار شدن دردی بود که همیشه با تظاهر پنهان می ماند و نه تنها کسی به دنبال درمان آن نبود که با احداث و توسعه صنایع متکی به آب زاینده رود و یا انتقال آب به مناطقی که هیچ حقی از آب آن نداشتند،نمک به زخم این رود می پاشیدند. بنابراین خشک شدن زاینده رود در شهر اصفهان آن هم برای دومین بار دردهای دل زاینده رود و حوضه آبریز آن را بیرون ریخت.
۱ نظر:
فرهاد عزیز
با وضع موجود( خشک شدن زاینده رود،خشک شدن دریاچه پریشان، و... ) چشم انداز روشن متصور نیست . سیستم موجود اساسا دغدغه ی محیط زیست به معنای اعم کلمه را ندارد و لابد حفظ آنرا کاری لوکس و غربی می داند و به همین دلیل شاید مانند علوم انسانی سعس در اسلامی کردنش دارد. فرض کن علوم زیست محیطی اسلامی شود. چه شود...
ارسال یک نظر