حافظه درحال زوال
این محله قبلا چه شکلی بوده؟ اینجا درخت داشته؟چه درختانی؟ چه پرندگانی در این ناحیه دیده می شدند؟ آب این صحرا چطور تامین می شده؟ خوراک محلی این شهر چیست یا چه بوده؟ وضع بارندگی این روستا چطور بوده،سیل و خشکسالی هم داشته است؟ در زمان خشکسالی مردم چه می کرده اند؟ چند بار بیماری همه گیر در اینجا آمده بود،چه بیماریهایی؟ وضع سردی و گرمی هوا؟ وحوش از کی کم شدند؟ فاضلاب و زباله چطور دفع می شد؟ سیزده بدر مردم کجا می رفتند؟ چهارشنبه سوری هم بود؟دیگر چه مراسمی؟مصالح ساختمانها از کجا می آمد؟مالکیت این صحرا/جنگل/قنات چگونه بود؟ غذا را چطور نگهداری می کرده اند؟محصولات باغی را چطور؟ آفتهای کشاورزی چه بودند؟حمل و نقل چطورانجام می شد؟ و ...
اینها پرسشهایی ساده است که هرچه پیش تر برویم کمتر برای آنها پاسخی پیدا خواهد شد. مجله هایی را دیده ام به نام "مردم شناسی وفرهنگ عامه ایران"که قبل از انقلاب منتشر می شده. توسط مرکز مردم شناسی وزارت فرهنگ وهنر(و به سردبیری علی بلوکباشی). در این مجله بسیاری از جنبه های زندگی مردم نقاط مخالف ایران مورد بررسی و کنکاش قرار می گرفته است. کتابهایی هم بوده و پایان نامه های رشته های دانشگاهی مربوطه. بعد از آن نمی دام وضعیت چگونه بوده،حتما انتشارات و پژوهشهایی بوده ولی بعید می دانم که انسجام و هدفمندی قبل را داشته باشد. بهرحال در این زمینه ضعف شدید داریم.
به پرسشهای بالا فکر کنید، و صدها پرسش مشابه دیگر؛اینها اطلاعاتی است که باید گردآوری شود و به نظر من همه می توانند در گردآوری اطلاعات قدیمی مشارکت کنند. لازم نیست فقط کارشناسان یا پژوهشگران رشته های خاص این کار را انجام دهند. هنگام بازدید از اقوام،در سرزدن به سالمندان خانواده یا فامیل، در یک سفر تفریحی به روستا مقدار زیادی از این اطلاعات می تواند جمع آوری شود. بخصوص،که حالا به یمن فناوری امکان ضبط صدا و تصویر برای همه وجود دارد.حتی بدون آن و با یک قلم وکاغذ می شود اینها را ثبت کرد. ممکن است تنها یک سوال هم بتواند در زمان مناسب به داده هایی ارزشمند تبدیل شود و بخشی ازحلقه گمشده یک تحقیق را فراهم آورد. متاسفانه ما نه تنها به مطالعه که به نگارش و ثبت وقایع هم عادت نداریم و برای دیدن بهتر این کاستی کافی است این عادت را در توریستهای غربی ببینیم و با خودمان مقایسه کنیم یا نگاهی به سفرنامه جهانگردان خارجی بیندازیم و یا عکسهایی که گرفته اند و حالا تبدیل به اسنادی گرانبها شده اند.
اکنون تاریخ محیط زیست به صورت یک رشته تخصصی در برخی از کشورها تدریس می شود. ما هم می توانیم به صورت آماتوری در گردآوری داده های مورد استفاده در پژوهشها مشارکت کنیم. فقط باید به یاد داشت که زمان به تندی می گذرد و برای ثبت و ضبط اطلاعات افراد سالمند فرصت زیادی نداریم.
این محله قبلا چه شکلی بوده؟ اینجا درخت داشته؟چه درختانی؟ چه پرندگانی در این ناحیه دیده می شدند؟ آب این صحرا چطور تامین می شده؟ خوراک محلی این شهر چیست یا چه بوده؟ وضع بارندگی این روستا چطور بوده،سیل و خشکسالی هم داشته است؟ در زمان خشکسالی مردم چه می کرده اند؟ چند بار بیماری همه گیر در اینجا آمده بود،چه بیماریهایی؟ وضع سردی و گرمی هوا؟ وحوش از کی کم شدند؟ فاضلاب و زباله چطور دفع می شد؟ سیزده بدر مردم کجا می رفتند؟ چهارشنبه سوری هم بود؟دیگر چه مراسمی؟مصالح ساختمانها از کجا می آمد؟مالکیت این صحرا/جنگل/قنات چگونه بود؟ غذا را چطور نگهداری می کرده اند؟محصولات باغی را چطور؟ آفتهای کشاورزی چه بودند؟حمل و نقل چطورانجام می شد؟ و ...
اینها پرسشهایی ساده است که هرچه پیش تر برویم کمتر برای آنها پاسخی پیدا خواهد شد. مجله هایی را دیده ام به نام "مردم شناسی وفرهنگ عامه ایران"که قبل از انقلاب منتشر می شده. توسط مرکز مردم شناسی وزارت فرهنگ وهنر(و به سردبیری علی بلوکباشی). در این مجله بسیاری از جنبه های زندگی مردم نقاط مخالف ایران مورد بررسی و کنکاش قرار می گرفته است. کتابهایی هم بوده و پایان نامه های رشته های دانشگاهی مربوطه. بعد از آن نمی دام وضعیت چگونه بوده،حتما انتشارات و پژوهشهایی بوده ولی بعید می دانم که انسجام و هدفمندی قبل را داشته باشد. بهرحال در این زمینه ضعف شدید داریم.
به پرسشهای بالا فکر کنید، و صدها پرسش مشابه دیگر؛اینها اطلاعاتی است که باید گردآوری شود و به نظر من همه می توانند در گردآوری اطلاعات قدیمی مشارکت کنند. لازم نیست فقط کارشناسان یا پژوهشگران رشته های خاص این کار را انجام دهند. هنگام بازدید از اقوام،در سرزدن به سالمندان خانواده یا فامیل، در یک سفر تفریحی به روستا مقدار زیادی از این اطلاعات می تواند جمع آوری شود. بخصوص،که حالا به یمن فناوری امکان ضبط صدا و تصویر برای همه وجود دارد.حتی بدون آن و با یک قلم وکاغذ می شود اینها را ثبت کرد. ممکن است تنها یک سوال هم بتواند در زمان مناسب به داده هایی ارزشمند تبدیل شود و بخشی ازحلقه گمشده یک تحقیق را فراهم آورد. متاسفانه ما نه تنها به مطالعه که به نگارش و ثبت وقایع هم عادت نداریم و برای دیدن بهتر این کاستی کافی است این عادت را در توریستهای غربی ببینیم و با خودمان مقایسه کنیم یا نگاهی به سفرنامه جهانگردان خارجی بیندازیم و یا عکسهایی که گرفته اند و حالا تبدیل به اسنادی گرانبها شده اند.
اکنون تاریخ محیط زیست به صورت یک رشته تخصصی در برخی از کشورها تدریس می شود. ما هم می توانیم به صورت آماتوری در گردآوری داده های مورد استفاده در پژوهشها مشارکت کنیم. فقط باید به یاد داشت که زمان به تندی می گذرد و برای ثبت و ضبط اطلاعات افراد سالمند فرصت زیادی نداریم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر